کلافه کـــــرده ای مــــــرا

چـــــرا همیشه لبـــــخند هایت

از نوشته های من قشنــــــگتر است؟؟

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺩﻭستــش ﺩﺍﺭﯼ ، ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﯽ…

ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺷﯽ… ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ

ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ… ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ

ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ… ﻫﻤﺶ الکی ﺍﺯﺵ ﺩﻟﮕﯿﺮﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ

ﻣﯽ ﺷﯽ… ﻣﺪﺍﻡ ﻧﮕﺮﺍن و ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ… ﺍﯾﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﺍﺯ

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﺩﻩ

مهنازم

امیدوارم با رسیدن سیزده بدر

و جمع شدن سفره ی هفت سین

قرآنش نگهدارت

آینه اش روشنایی زندگی ات

سبزیش طراوت و شادابی دلت

و ماهی اش شوق ادامه زندگی را به تو هدیه دهد

ساده می گویم عزیزم ، دل بریدن ساده نیست

چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام

ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

دوست دارم مهناز

دلم یک جای دنج میخواهد

آرام و بی تنش

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی

تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد

مثلا آغوش تو...

طوماری از عشق برایت فرستاده ام...

نگاه کن به امضاهای من

هرکدام حال مرا بهتر از زبانم برای تو وصف می کنند...

سلام مهنازم . درست که نشد برات خرس و قلب بخرم

اما این طالب اینجا می زارم تا بدونی همیشه

دوست دارم

ولنتاینت مبارک عزیزم

امیدوارم خرس زیبایی ها تو غار چشمات خونه کنه

آسمونتم ، می توانی همیشه بارونو تو چشمام ببینی

زمین مال زمین خوارها ،فضا مال فضا پیماها ،

فقط تو مال من باش مهناز!

تورا

به اندازه زخم هایم

آرزوهای نوشته پای کبوتران پیغام بررهانیده

روبه افق دریاها و سرنوشت کبود این بخت واژگون

دوست دارم

درگرگ و میش عاشقانه ی این دم تورا

به اندازه تمام وقت های جانم،خلوت هایم

لحظه هاو ساعت ها ،آرزوها و ماه ها وسال ها

و قرن ها اگرکه روزگار مجال عمر به باد ندهد

تورا ،

تورا به اندازه ی تو

ونه هیچ کس و هیچ چیز دیگر دوست دارم

"تورا به اندازه تو دوست دارم مهناز "

عشق

نام توست

که در سه حرف ساده خلاصه می‌‌شود

و درد من سه حرفی‌ ‌ست

که عاشق تر از این حرفهاست

هر که هستی‌ باش

من تورا

مهناز

عزیزم ، جانم ، دلم

اصلا عشق صدا می‌‌زنم

مگر بزرگتر از عشق هم هست

ای خوش آن دلی‌

که همیشه پر از عشق است

دوسـت دارم بارها مـزه ی لـبانت را بچـشم !
طـعم تلخی دارد !
اما هـمین که با شـیرینی لبانم حـل میشود دلنشین است . . .
چـشمانت را دوست دارم
چـشمانی که به رنـگ قهوه ای است
و این رنگ چـقدر مـرا آرام میکند !
صـدای مـردانه ات دلم را میلرزاند
گوش هایم همیشه به انتظار شنیدن حرف هایت می نشیند . . .
دسـتان بزرگ و قوی ات
مـرا یاد یک واژه می اندازد
و آن هم ” امـنیت ” است . . .
آآغـوشت همچون دریـایی پـر تلاطم است
و مـن
چـقدر غـرق شدن در این دریـا را دوست دارم . . . !
تـ ـو فـقط مـرد من بـمان
و مـن
هـم قـول میدهم تا ابـد
بـانوی تـمام لحظاتت باشم . .

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاش که می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم

تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش

بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک

عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک

فقط می خوان بهت بگن :.

تولدت مبارک

رضا