|
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 22:47 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا
نظرات شما عزیزان: بادصبا
![]() ساعت19:57---24 فروردين 1392
یک غریبه می خواهم بیاید بنشیند فقط سکوت کند و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم... تا کمی کم شود این همه بار ... بعد بلند شود و برود انگار نه انگار... بادصبا
![]() ساعت19:53---24 فروردين 1392
تورا خبر زدل بی قرار باید و نیست غم تو هست ولی غم گسار باید و نیست اسیر گریه بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل که می به گرمی آغوش یار باید و نیست درون آتش از آنم که آتشین گل من مرا چو پارهء دل درکنار باید و نیست چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق تورا چو لاله دلی داغدار باید و نیست رهی به شام جدایی چه طاقتی است مرا که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
سلام عزيزم شرمنده عيد بود و من تنها و يك گله مهمان چه ميشود كرد جبران ميكنم
![]()
![]() |